چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۱
۰ نفر

اسماعیل رمضانی: تولید فیلم‌ها و سریال‌هایی با محوریت تاریخ معاصر ایران همیشه درگیر چالش‌هایی با سیاستمداران، مورخان، جامعه‌شناسان و حتی عموم مردم بوده است. سریال «معمای شاه» هم از این قضیه مستثنی نیست.

از ابی و ستار تا اسکندر کوتی!

حرف و حديث‌هاي بسياري كه بر سر روايت‌هاي تاريخي آن مي‌شود، كاملا طبيعي است. هر كس ديگري هر جور ديگري هم كه مي‌ساخت، همين حرف‌ها و نكته‌ها و حتي گاف‌ها بود. تعجب من اما از اين است كه سازندگان اين سريال تاريخي يا سياستگذاران بالادستي‌شان، چند اصل بديهي رسانه‌اي را از نظر دور داشته‌اند.

اگر اين سريال را نه به‌عنوان يك اثر تلويزيوني و يا تاريخي بلكه به‌عنوان يك متن رسانه‌اي درنظر بگيريم، بايد بدانيم كه تفسير مخاطب و بازنمايي آن در ذهن بيننده با آنچه در مخيله سياستگذاران و يا سازندگان اثر مي‌گذرد، لزوما يكي نيست. تفسير مخاطب از يك متن رسانه‌اي در وهله نخست براساس تجربه‌ها و ارزش‌هاي شخصي فرد و در مرتبه دوم درون يك فرامتن يا بافت اجتماعي حاضر شكل مي‌گيرد. مثال ساده‌اش مي‌شود اينكه آهنگ «خالي» «ابي» را درون يك كاباره و يا «شازده خانم» ستار را در جمع خانواده سلطنتي پخش مي‌كنيم تا ابتذال افسارگسيخته آن دوران را به نسل‌هاي جديد نشان بدهيم، اما نتيجه‌اش مي‌شود اينكه ميزان دانلود همين آهنگ‌ها و ترانه‌ها در سايت‌هاي موسيقي يكباره سر به فلك مي‌كشد.

مخاطب براساس ارزش‌هاي شخصي زمانه خويش و مقايسه با وضع موجود نسبت به آن قضاوت مي‌كند. شايد نخستين سؤالي كه در ذهنش نقش ببندد اين باشد كه اگر اين آهنگ‌ها و ترانه‌ها مبتذل است پس اين حجم وحشتناك از ترانه‌هاي بي‌سروته خوانندگان مجاز امروزي با كنسرت‌هاي آنچناني را بايد چگونه توصيف كرد؟ قضاوت او بر مبناي ديده‌ها، شنيده‌ها و تجربه‌هاي موجود شكل مي‌گيرد، بنابراين ديدن و شنيدن آن صحنه‌ها و قطعات براي او به جاي حس ابتذال و يا تنفر، حس خوب «لذت» ايجاد مي‌كند. بگذاريد مثال ديگري بزنم. در چند سال اخير موج وحشتناكي از اختلاس‌هاي بزرگ، فساد اداري، حقوق نجومي و...كشور ما را درنورديده است. بافت اجتماعي موجود به‌عنوان يك فرامتن درگير حاشيه‌هاي مربوط به اين موج‌هاي رسانه‌اي در زمانه حاضر است. آن وقت ما در يك متن رسانه‌اي داريم يك فساد سيستمي مربوط به زمانه گذشته را روايت مي‌كنيم. مخاطبِ حاضر در فضا و جو امروز چگونه مي‌تواند با تفسير ذهني پديدآورندگان آن اثر هم نوايي كند؟ وقتي مخاطب توان مقايسه دارد، آيا نشان دادن صرف يك سوژه متاخر براي رسيدن به تفسير مطلوب كفايت مي‌كند؟

حالا اگر از همه اينها بگذريم، اسكندر كوتي را در نقش شهيد مفتح، كجاي دلمان بگذاريم؟ وقتي مخاطب از يك شخص يك كليشه ذهني خاص دارد، آن شخص به‌عنوان يك بازيگر چگونه مي‌تواند نقشي را ايفا كند كه مختصات كاملا متفاوتي دارد؟ اين نقش چگونه مي‌تواند باورپذير باشد و تفسير مطلوب مورد نظر سازندگان سريال را ايجاد كند؟ وقتي يك گزارشگر فوتبال را فقط به‌دليل شباهت چهره براي چنين نقشي انتخاب مي‌كنيم، طبيعي است كه با يك نگاه صرف هنري و تلويزيوني بسياري از اصول بديهي رسانه‌اي را زير پا گذاشته‌ايم. اينجاست كه حتي گريم امري مهم‌تر است تا رعايت اصول ساده رسانه‌اي. «معماي شاه» شايد بتواند از برخي رويدادهاي تاريخي براي نسل‌هاي تازه‌تر گره‌گشايي كند، اما مطمئن باشيد كه خود مقدمه ايجاد معماهاي ناگشوده بسيار ديگري در ذهن اين نسل خواهد شد.

کد خبر 359122

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha